مباني انديشه سياسي در قرآن کريم
نحله هاي مختلف کلامي و نظريه هاي متنوع در باب مشروعيت، حداکثريها و حداقليها، و سکولارها و مخالفان ايشان جملگي به قرآن کريم استناد مي کنند. عبدالرزاق، پدر سکولاريسم عرب، نيز استدلال خود را به همين آيات و منابع ديني منتسب مي کند. هرمنوتيستيها استدلال مي کنند که فهمهاي مختلف ما بر مباني پيشيني تکيه مي زند. اين مسئله نشان مي دهد که تا چه اندازه پيش فرضهاي انديشمندان در فهمهاي مختلف از متني واحد تأثير مي گذارد. اما همه چيز از مباني پيشيني و برون ديني حاصل نمي شود، بلکه تعامل مباني برون ديني و متون ديني است که مي تواند فهم انديشه سياسي اسلام را هموار نمايد. پس هرچند متن به خودي خود سخن نمي گويد و بايد آن را به استنطاق کشيد؛ (1) اما خود متن هم از جانب خود داراي معناست و مي تواند بر پيش فهمها تأثير گذارد. خواننده متن با پيش فرضهايي به سراغ متن مي رود اما خود متن نيز سؤالها و پيش فهمها را تصحيح مي کند. به هر حال، اين مقاله بر آن است که به شکل مستقيم به سراغ آيات و روايات برود تا ميزان ارتباط آنها با موضوعات سياسي و اجتماعي مشخص شود. (2)
اصول تفکر سياسي در قرآن کريم
بررسي مباني انديشه هاي سياسي در قرآن، کليد کليه بحثهايي است که تحت عنوان فقه سياسي و به ويژه بخش سياست و حکومت در اسلام مطرح مي شود. از اين رو، براي بررسي نظام سياسي اسلام لازم است با کليات اين مباني آشنا شويم و کاربرد آن را در ساختار نظام سياسي و حکومت اسلامي جستجو نماييم:1. خلافت الهي: از ديدگاه قرآن، انسان خليفه خدا در زمين و عهده دار استقرار حاکميت خدا و وارث نهايي زمين و حکومت در آن است. اين بينش و اعتقاد، مسئوليت و عمل سياسي گسترده اي را در زندگي مسلمانان ايجاب مي کند که قلمرو آن را مي توان با ملاحظه آيات زير دريافت:
- آن گاه که پروردگار تو خطاب به فرشتگان گفت: من اراده کرده ام که در روي زمين خليفه اي قرار دهم. (3)
- خداوند به آنها که ايمان آورند و عمل صالح به جا آورند، وعده داده، که آنها را در زمين خليفه قرار دهد؛ همان طور که با پيشينيان چنان کرد. (4)
2. امت واحد: قرآن انسان را، علي رغم عوامل اختلاف انگيز و تمايزها و تفاوتهاي گوناگوني که بين آنها حکم فرماست، مجموعه اي هم گرا و همگون و متشکل و چون کارواني منسجم و در حال حرکت به سوي مقصد واحد تلقي و آنها را به يک سازماندهي فراگير دعوت مي کند، و اين حالت را کيفيت نخستين جامعه انساني و شکل مطلوب و معقول آينده بشر مي داند. بر اساس اين بينش و اعتقاد، مسلمان موظف است که وحدت و يکپارچگي را نخست در جامعه کوچک تر جهان اسلام تحقق بخشد و سرانجام آن را به سراسر جامعه بشري گسترش دهد:
- مردم ( در نخستين روزهاي حيات اجتماعي ) امت واحد بودند؛ از آن پس خداوند انبيا را برانگيخت. (5)
- انسانها، جز امت واحد نبودند و سپس اختلاف نمودند. (6)
3. امامت و رهبري: هدايت جهان هستي با حکمت و قدرت لايزال خداوندي جزئي از مجموعه تعاليم توحيدي قرآن است؛ و در اين راستا، هدايت انسان و رهبري وي به سوي سعادت مطلوبش در تمامي ابعاد و بخشهاي زندگي او به دست انبيا که از طرف خداوند حکيم و عليم و قدير برانگيخته مي شوند، انجام مي گيرد. امامت و رهبري انسان به دليل پيچيدگي آفرينش انسان و مسائل مربوط به هدايت و سعادت او، جز از طريق گزينش الهي امکان پذير نيست:
- ما پيامبران را امامان قرار داديم که به امر ما هدايت مي کردند. (7)
- ما مستضعفان را امامان و وارثان زمين قرار خواهيم داد. (8)
در فرهنگ سياسي قرآن، امامت ممکن است در قالب رهبري انسانهاي پاک و متقي که بر عهده انبيا و برگزيدگان آنها و مستضعفان با ايمان است، يا در شکل امامت بدکاران که از آنها به « ائمه کفر » (9) تعبير شده، متجلي شود: « روزي فرا مي رسد » که هر گروهي از انسانها را با امامشان فرا مي خوانيم ». (10)
4. آزادي توأم با مسئوليت انسان: خداوند بر اساس هدايت حکيمانه، به انسان آزادي عطا کرده است؛ به اين معني که او در عين موظف و مسئول بودن در برابر آينده اش، آزادي انتخاب دارد. انسان به عنوان موجودي داراي ادراک و قدرت تشخيص، داراي حس مسئوليت خواهي بر اساس انتخاب آزاد است:
- ما انسان را هدايت کرديم حال او يا سپاسگزار اين نعمت است، و يا کافر به آن. (11)
- خداوند وضعيت هيچ قوم و گروهي از انسانها را دگرگون نمي کند، مگر آنکه خود بخواهند. (12)
5. حقوق بشر: مراعات کليه حقوق ناشي از کرامت انسان و کار و تلاش وي در زندگي، از جمله اصولي است که قرآن بر آن تأکيد دارد:
- ما فرزندان آدم را کرامت بخشيديم. (13)
- مردان سهم کار خويش را دارند و زنان نيز بهره مند از کسب خود. (14)
6. بهره مندي از عقل و تجربه: در کليه فعاليتها، و از آن جمله سياست و حکومت، تعقل و تجربه دو پايه اساسي انديشه و عمل تلقي مي شود؛ و انسانهاي مؤمن در پرتو وحي و قوانين الهي از اين دو موهبت استفاده وافر مي برند.
7. حکومت و زمامداري: حکم راندن و حاکميت حقي است الهي که از ربوبيت و هدايت خداوندي ناشي مي شود. اين مسئوليت خطير را خداوند بر عهده انبيايي نهاده، که از خصلت عصمت برخوردارند و براي برقراري عدالت مي کوشند:
- زمامداري و حکومت کردن براي کسي جز خداوند جايز نيست. (15)
- کسي که بر طبق مقررات وحي و قوانين الهي حکم نراند، از کافران، فاسقان و ظالمان به شمار مي رود. (16)
8. کار شورايي: قرآن يکي از خصلتهاي بارز جامعه مؤمن را حرکت و عمل بر اساس تبادل نظر و شورا و تصميم گيري مشترک معرفي مي کند:
- مؤمنان امورشان را بر اساس شورا و تبادل نظر انجام مي دهند. (17)
- (پيامبر!) در امور (همگاني) با مردم مشورت کن. پس آن گاه که تصميم گرفتي بر خداوند توکل نما. (18)
9. اصل مشارکت و تعاون در فعاليتهاي سياسي: تعاون و مشارکت همگاني، خصلت تفکيک ناپذير زندگي اجتماعي تلقي مي شود و قرآن با اضافه کردن دو عنصر « برّ » و « تقوا » آن را تکميل و بازسازي کرده است. « برّ » هر نوع کاري است که به نحوي براي فرد يا جامعه مفيد باشد و « تقوا » آن حالتي است که انسان را به خدا نزديک تر و رابطه انسان را با ديگران خالصانه و پاک مي گرداند:
- در کليه فعاليتهاي نيکوکارانه ( برّ ) و پرهيزکارانه ( تقوا ) همکاري و مشارکت نماييد. (19)
10. مسئوليت همگاني: هر مسلمان در تعيين سرنوشت جامعه اش و بازتابي که اعمال ديگران در سرنوشت او دارد، مسئوليتي بس مهم دارد:
- مردان و زنان مؤمن از يکديگرند؛ يکديگر را به عمل پسنديده و سودمند وامي دارند؛ و از اعمال ناپسند بازمي دارند. (20)
11. برپايي و گسترش عدالت: قرآن استقرار عدالت و گسترش آن را يکي از دو هدف اساسي و فلسفه بعثت انبيا ذکر کرده و آن را از صفات الهي و بارزترين خصيصه آفرينش و نيکوترين خصلت انسان معرفي نموده است:
- ما رسولان را با براهين روشن به سوي انسانها فرستاديم و به آنها کتاب و ميزان داديم تا عدالت را برپا سازند. (21)
12. مساوات و نفي تبعيض: قرآن خلقت انسانها را همگون، و ريشه همه افراد را از يک پدر و مادر مي داند؛ و تفاوتهاي صوري را امري خارج از کرامت مشترک انساني مي شمارد:
- اختلافات شکلي در رنگ و زبان به خاطر آن است که همديگر را بهتر بشناسيد. بزرگوارترين و ارزشمندترين شما نزد خدا باتقواترين است. (22)
13. ظلم زدايي: قرآن در تأکيد بر ضرورت ظلم زدائي از جامعه بشري و صحنه فعاليتهاي اجتماعي انسانها، ابتدا براي ظلم هيچ گونه جايي در نظام آفرينش قائل نمي شود؛ و سپس ظلم زدايي از جامعه بشري را مسئوليت اجتناب ناپذير انسان معرفي مي نمايد:
- نبايد ظلم کنيد و نبايد به ظلم تن در دهيد. (23)
14. پيروزي حق بر باطل: قرآن در مبارزه مداوم حق و باطل، انسان را به جانبداري و پاسداري از حق فرا مي خواند:
- از خواسته هاي باطل هواهاي نفساني آنها پيروي مکن که با آنچه بر تو به حق نازل شده، معارض است. (24)
15. نفي استکبار و وابستگي به آن: قرآن، خودبزرگ بيني و سلطه جويي و به يوغ کشيدن ديگران را گناهي در حد شرک، و ريشه اعمال شرک آلود و منشأ ارتکاب ظلم و ضديت با خدا و خلق مي شمارد:
- فرعون در زمين سلطه جويي نمود؛ و مردمش را گروه گروه کرد؛ و جمعي را به استضعاف کشانيد؛ فرزندانشان را مي کشت؛ و زنان را زنده نگاه مي داشت؛ او از مفسدين بود. (25)
16. استضعاف زدايي: خصلت استکبار، ايجاد استضعاف در جامعه بشري است؛ زيرا که با گرفتن توان و امکانات ضعفا، آنها را به شرايطي مي کشاند که چاره اي جز اطاعت از مستکبران را نداشته باشند:
- ما اراده کرده ايم که بر مستضعفان منّت نهيم و آنها را به امامت و وراثت زمين برسانيم. (26)
- شما را چه مي شود که در راه خدا نمي جنگيد، مستضعفاني از مردان و زنان و کودکان که مي گويند: پروردگارا! ما را از اين آبادي که مردمش ظالم اند نجات بده. (27)
17. تشکيلات استکبار: استکبار سازمان دهي منسجمي دارد. « ملأ » در لغت به گروه ممتازي گفته مي شود که به خاطر ثروت و قدرت و شوکتشان چشمگير هستند؛ و چشم و دل مردم را با هيبتي که از زر و زور و تزوير به دست آمده، پر کرده اند:
- ما موسي و هارون را به سوي فرعون و ملأش فرستاديم. آنها استکبار ورزيدند و گروهي سلطه جو بودند. (28)
18. ستيزگي با دشمنان خدا: خداوند مؤمنان را به جنگ عليه کفار دين ستيز دعوت مي نمايد:
- از همه امکانات براي نيرومندشدن بهره بگيريد تا دشمنان خدا و دشمنان خود را از اين رهگذر بترسانيد. (29)
19. نفي سلطه بيگانه و استبداد: فساد سياسي از عوامل مختلف نشئت مي گيرد؛ ولي عمده ترين اين عوامل استبداد داخلي و سلطه خارجي است که معمولاً لازم و ملزوم يکديگرند و در ماهيت استکبار ريشه دارند:
- هرگز خداوند راهي براي سلطه کافران بر مؤمنان قرار نداده است. (30)
20. سازش ناپذيري در برابر دشمن: در راه خدا علاوه بر جهاد عليه استعمار و استبداد، بايد صبر و مقاومت پيشه کرد:
- چه بسيار از انبيا که به همراه تربيت شدگانشان جنگيدند؛ و علي رغم آسيبهايي که در راه خدا ديدند، هرگز زبون نشدند و احساس سستي و سازش نکردند. خداوند پايمردان را دوست مي دارد. (31)
21. احتياط در برخورد با دشمن: از ديدگاه قرآن، مؤمنان بايد در برخورد با دشمن احتياط و حزم را از نظر دور ندارند:
- گروهي از اهل کتاب دوست دارند که بتوانند شما را گمراه کنند. (32)
22. تشکيلات مردمي: حزب الله طيف گسترده اجتماعي- سياسي است که کليه نيروهاي مسلمان و متعهد را شامل مي شود و در مقابل حزب شيطان قرار مي گيرد:
- دلدادگان به خدا و رسول و مؤمنان، از حزب الله هستند و همانا پيروزند. (33)
23. آرمانهاي نهايي اسلام: آيين اسلام جهان شمول و جاودانه است و رسالت گسترش آن برعهده همه مسلمانهاست:
- اوست کسي که پيامبر خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند. (34)
24. احترام به روابط قراردادي: قرآن کريم به وفاي به عهد و پايبندي به معاهدات سفارش بسيار کرده و رعايت آن را علامت صدق در ايمان و نشانه ي تقوا شمرده است.
- مادامي که آنها در پيمانشان ايستاده اند، شما نيز بايستيد. (35)
25. صلح گرايي: از ديدگاه قرآن، صلح به خودي خود ارزش و هدف به شمار مي رود:
- بگو اي اهل کتاب! بياييد بر سر سخني که بين ما و شما يکسان است، گرد هم آييم. (36)
- اگر آنها به سوي صلح بال و پرگشودند، تو نيز بدان سو متمايل شو و کار خود به خدا واگذار که او شنوا و داناست. و هرگاه آنها قصد نينرگ تو را داشته باشند، خدا تو را بي نياز خواهد کرد. (37)
26. پاسداري از امنيت: احکام اسلامي براي ايجاد امنيت و نفي تجاوز و افساد تشريع شده اند:
- و در زمين پس از اصلاح آن فساد مکنيد. (38)
27. قبول پناهندگي: امان دادن به بيگانگان، به عنوان رفتاري انسان دوستانه، به صورت يک قرارداد صلح آميز (استيمان) توصيه شده است:
- هرگاه يکي از مشرکان از تو پناه خواست، به او امان ده تا کلام خدا را بشنود؛ و آن گاه به جاي امنش برسان؛(39)
28. حل مسالمت آميز اختلافهاي بين المللي: عدم توسل به خشونت، تا آنجا که راهي مسالمت آميز وجود داشته باشد، مبناي قرآن براي حل اختلافات است:
- اگر دو گروه از مؤمنان به جنگ با يکديگر برخاستند، آن دو را صلح دهيد؛ و اگر يکي از آن دو بر ديگري شوريد، با او بجنگيد تا تن به امر خدا دهد؛ و آن گاه که تن به حکم خدا داد بين آنها به عدالت اصلاح کنيد؛ که خداوند عدالت پيشگان را دوست مي دارد. (40)
پي نوشت ها :
1. خطبه 158: « ذلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ، وَلَنْ يَنْطِقَ ».
2. متن اوليه اين فصل عمدتاً به منبع زير مربوط مي شود: عميد زنجاني، عباسعلي (1378)، در: حقيقت، سيدصادق(1378)، ص 109- 149.
3. بقره، آيه: 30: « وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً ».
4. نمل، آيه: 62: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ».
5. بقره، آيه: 213: « كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ ».
6. يونس، آيه: 19: « مَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ ».
7. انبياء، آيه: 73: « وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ».
8. قصص، آيه: 5: « وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ».
9. توبه، آيه: 12: « فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ ».
10. اسراء، آيه: 71: « يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ».
11. دهر، آيه: 3: « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ».
12. رعد، آيه: 11: « إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ».
13. اسراء، آيه: 70: « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ ».
14. نساء، آيه: 32: «ِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ ».
15. يوسف، آيه: 40 و 67: « إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ ».
16. مائده، آيه: 44: « و مَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ».
17. شوري، آيه: 38: « وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ ».
18. آل عمران، آيه: 159: « وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ ».
19. مائده، آيه: 2: « وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى ».
20. توبه، آيه: 71: « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ».
21. حديد، آيه: 25: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ».
22. حجرات، آيه: 13: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ».
23. بقره، آيه: 279: « لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ ».
24. مائده، آيه: 48: « وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ ».
25. قصص، آيه: 4: « إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ».
26. قصص، آيه: 5: « وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ».
27. نساء، آيه: 75: « وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا ».
28. مؤمنون، آيه: 46: « إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ ».
29. انفال، آيه: 60:« وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ ».
30. نساء، آيه: 141: « وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً ».
31. آل عمران، آيه: 146: « وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ».
32. آل عمران، آيه: 69: « وَدَّت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ ».
33. مائده، آيه: 56: « وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ».
34. فتح، آيه: 28: « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ».
35. توبه، آيه: 7: « فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ ».
36. آل عمران، آيه: 64: « قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ ».
37. انفال، آيه: 61-62: « وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ ».
38. اعراف، آيه: 56: « وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ».
39. توبه، آيه: 6: « وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ».
40. حجرات، آيه: 9: « وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ».
حقيقت، سيدصادق؛ (1392)، مباني انديشه سياسي در اسلام، قم: انتشارات دانشگاه مفيد، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}